هوش هیجانی (EI) که به عنوان ضریب عاطفی (EQ) نیز شناخته میشود، به توانایی تشخیص، درک، مدیریت و عمل موثر روی هیجانات خود و هیجانات دیگران اشاره دارد. این هوش شامل مجموعهای از مهارتها و ویژگیهایی است که برای موفقیت فردی و اجتماعی بسیار مهم است.
اما این مهارتها برای بعضیها طبیعیتر از دیگران است. خبر خوب این است که با کمی تلاش میتوانید هوش هیجانی خود را بهبود ببخشید.
اولین قدم، درک هیجانات خود است و آنچه برای مدیریت موقعیتهای مختلف نیاز دارید. انجام این کار مستلزم آگاهی عاطفی رادیکال و رویارویی با بخشهایی از خود است که ممکن است دوست نداشته باشید. این روند خودیابی میتواند ترسناک باشد. اما ارزشش را دارد.
شما یاد خواهید گرفت که بهتر از خود مراقبت کنید، از جمله از سلامت روانی و عاطفی خود. و پس از آن، برای گسترش این حمایت عاطفی به دیگران مجهزتر خواهید بود.
انواع مختلفی از هوش وجود دارد، اما هوش هیجانی چیست؟ و چگونه می توانید خود را توسعه دهید؟
بیایید وارد آن شویم.
هوش هیجانی چیست؟
روانشناس و نویسنده کتاب پرفروش نیویورک تایمز، هوش هیجانی، دکتر دانیل گولمن، بیان می کند که هوش هیجانی اوج گروهی از مهارتها است: خودآگاهی، مدیریت روابط و آگاهی اجتماعی.
علاوه بر این، چندین مکتب فکری در مورد نحوه عملکرد هوش هیجانی وجود دارد. به بیان ساده، مفهوم هوش هیجانی توانایی شما را در موارد زیر توصیف میکند:
- درک، ارزیابی، بیان و تنظیم احساسات خود. اگر از چیزی که رئیستان در یک جلسه گفته است عصبانی هستید، هوش هیجانی، خودتنظیمی لازم را برای بحث در مورد آرام کردن وضعیت ارتقا میدهد.
- درک، تفسیر و پاسخگویی مناسب به احساسات دیگران. اگر همکار شما در خانواده فوت کرده است، هوش هیجانی میتواند شامل ارائه آرامش و حمایت و پوشش دادن حجم کاری او در حین غمگینی باشد.
برای برخی، این توانایی ها به طور طبیعی به وجود نمی آیند. بیشتر اوقات، آنها نیاز به خود کاوی و خودشناسی فراوان دارند.
همانطور که شروع به درک بهتر خود می کنید، این دانش به چارچوبی برای روابط بین فردی شما تبدیل میشود. شما بهتر می توانید از یک همکار عزادار حمایت کنید زیرا میدانید که یک رویداد مشابه چگونه بر شما و احساسات شما تأثیر می گذارد.
و اگر شخص را به خوبی بشناسید، ممکن است تشخیص دهید که آنچه شما نیاز دارید، چیزی نیست که او نیاز دارد. هوش عاطفی شما به شما کمک می کند تا بتوانید به موقعیت واکنش نشان دهید.
کمبود هوش هیجانی چیست؟
فقدان هوش هیجانی میتواند به طرق مختلف ظاهر شود. در اینجا برخی از علائم و رفتارهای رایج مرتبط با هوش هیجانی پایین آمده است:
- مشکل در تشخیص و بیان هیجانات:
افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند ممکن است در شناسایی و بیان احساسات خود دچار مشکل شوند. ممکن است نتوانند توصیف کنند که چه احساسی دارند یا چرا این احساس را دارند.
- کنترل ضعیف تکانه:
افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند ممکن است در مدیریت تمایلات خود دچار مشکل شوند و در موقعیتهای احساسی به صورت تکانشی واکنش نشان دهند. این میتواند منجر به خشم، واکنشهای بیش از حد یا تصمیمگیریهای شتابزده بدون در نظر گرفتن عواقب شود.
- بیاحساسی به دیگران:
افرادی با ضریب هیجانی پایین ممکن است کمتر به احساسات و نیازهای دیگران توجه کنند. آنها ممکن است به طور ناخواسته احساسات اطرافیان خود را نادیده بگیرند یا کم اهمیت بشمارند که منجر به تنش در روابط میشود.
- مشکل در همدلی:
عدم همدلی به این معناست که فرد در درک و ارتباط با دیگران از نظر احساسی مشکل دارد. آنها ممکن است نتوانند خود را جای دیگران بگذارند یا از دیدگاهها و احساسات دیگران قدردانی کنند.
- ارتباطات ناکارآمد:
هوش هیجانی ضعیف میتواند منجر به مشکلات در انتقال موثر افکار و احساسات شود. این ممکن است به سوءتفاهمها، تعارضات و فروپاشی ارتباطات منجر شود.
- مشکل در حل تعارضات:
افرادی با هوش هیجانی پایین ممکن است در حل سازنده تعارضات مشکل داشته باشند. آنها ممکن است اختلافات را تشدید کنند، از پرداختن به مسائل خودداری کنند یا نپذیرند که نقشی در تعارضات دارند.
- مهارت های اجتماعی محدود
EQ پایین میتواند مانع توسعه شایستگی های اجتماعی لازم برای ایجاد و حفظ روابط سالم شود. این ممکن است شامل مشکل در ایجاد رابطه، همکاری و همکاری با دیگران باشد.
- مشکل در سازگاری با تغییر
افراد با هوش هیجانی پایین ممکن است به سختی با تغییرات کنار بیایند و ممکن است در برابر آن مقاومت کنند، که می تواند مانع رشد شخصی و حرفهای شود.
- استرس و فرسودگی شغلی
فقدان هوش هیجانی می تواند افراد را مستعد استرس بیشتر کند، زیرا ممکن است در مدیریت احساسات خود و شرایط چالش برانگیز دچار مشکل شوند.
- رهبری ضعیف و کار تیمی
در نقشهای رهبری یا تنظیمات تیمی، افراد با هوش هیجانی پایین ممکن است برای الهام بخشیدن و ایجاد انگیزه در دیگران مشکل داشته باشند که در نتیجه، رهبری ناکارآمد و کاهش انسجام تیمی ایجاد میشود.
نمونه هایی از هوش هیجانی
هوش هیجانی بالا از فردی به فرد دیگر کمی متفاوت به نظر میرسد. به طور معمول، آنها همدل، فهمیده و چابک هستند. در اینجا چند روش وجود دارد که این شایستگیها و سایر ویژگیهای مرتبط میتوانند EI بالا را مثال بزنند:
گوش دادن فعال: فردی با هوش هیجانی بالا با دقت و همدلی به دیگران گوش میدهد و باعث می شود احساس کنند شنیده میشوند و درک میشوند.
همدلی: آنها می توانند خود را به جای دیگران بگذارند، احساسات خود را درک کرده و به اشتراک بگذارند، که به ایجاد روابط قوی و حمایتی کمک میکند.
خودتنظیمی: افراد با هوش هیجانی بالا میتوانند احساسات خود را به طور موثر مدیریت کنند و در موقعیتهای استرس زا آرام و منطقی بمانند.
حل تعارض: آنها در حل تعارض با پرداختن به احساسات زیربنایی و یافتن راه حل های سودمند متقابل مهارت دارند.
انگیزه: کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند، خودانگیخته هستند و می توانند دیگران را برای رسیدن به اهدافشان الهام ببخشند و تشویق کنند.
برای یک دید واضح تر از اینکه چگونه هوش هیجانی را میتوان در زندگی روزمره درک کرد، در اینجا سه مثال واقعی از هوش هیجانی بالا در عمل آورده شده است:
نمونهای از هوش هیجانی در حل تعارض:
در یک جلسه تیمی، دو همکار درباره یک پروژه اختلاف نظر دارند. یک رهبر تیم با هوش هیجانی بالا وارد میشود تا بحث را تسهیل کند. او به هر دو طرف با دقت گوش میدهد، احساسات آنها را تایید میکند و به افراد کمک میکند تا اهداف مشترک را شناسایی کنند. با شناسایی جنبههای احساسی تعارض و هدایت گفتگو به سمت یک راهحل، رهبر تیم به حل مسئله به صورت دوستانه کمک میکند و محیط کاری مثبتی را حفظ میکند.
نمونهای از هوش هیجانی در خدمات مشتری:
یک مشتری با یک نماینده خدمات مشتری تماس میگیرد و شکایتی را مطرح میکند. نمایندهای با هوش هیجانی بالا با دقت به نگرانیهای مشتری گوش میدهد، ناراحتی او را میپذیرد و با وضعیت او همدلی میکند. او حتی در مواجهه با یک تعامل چالشبرانگیز، آرام و متین باقی میماند. با نشان دادن همدلی و تمایل به رفع مشکل، نماینده نه تنها مشکل را حل میکند، بلکه باعث میشود مشتری احساس ارزشمندی و رضایت کند.
نمونهای از هوش هیجانی در رهبری:
یک مدیر با هوش هیجانی بالا، یک تیم متنوع از کارمندان را هدایت میکند. او نقاط قوت و ضعف فردی اعضای تیم را میشناسد و میداند چگونه هر فرد را به طور موثر تشویق و حمایت کند. با شناخت و قدردانی از احساسات و نیازهای تیمش، مدیر محیط کاری تعاونی و هماهنگی را ایجاد میکند که منجر به افزایش بهرهوری و رضایت شغلی در میان اعضای تیم میشود.
در این مثالها، افرادی با هوش هیجانی بالا توانایی خود را در مواجهه با موقعیتهای احساسی نشان میدهند، روابط مثبت ایجاد میکنند و به طور موثری رهبری و تأثیرگذاری میکنند. مهارتهای آنها در شناخت، درک و مدیریت احساسات منجر به نتایج موفق و ارتباطات بین فردی قویتر میشود.
تاثیرات مثبت هوش هیجانی:
توسعه هوش هیجانی شما نیاز به کار دارد، اما تاثیرات مثبتی بر زندگی کاری و شخصی شما خواهد داشت:
– برخی تحقیقات نشان میدهد که هوش هیجانی منجر به روابط اجتماعی بهتر در کودکان و بزرگسالان میشود.
– افراد اغلب تصورات مثبتی از کسانی که دارای هوش هیجانی بالا هستند، دارند.
– طبق مطالعهای در سال ۲۰۱۷، هوش هیجانی بالاتر با عملکرد شغلی بهبود یافته مرتبط است.
– هوش هیجانی میتواند شما را به یک رهبر و همکار بهتر تبدیل کند.
– با افزایش هوش هیجانی، روابط نزدیکتری با دوستان، خانواده و همکاران خود برقرار خواهید کرد.
– هوش هیجانی میتواند به شما کمک کند مرزهای سالمی در کار تعیین کنید.
– انگیزه شما نیز میتواند بهبود یابد.
تاثیرات منفی احتمالی هوش هیجانی:
داشتن هوش هیجانی بالا فواید بسیاری دارد، اما ممکن است معایبی نیز داشته باشد. در اینجا برخی از معایب را میآوریم:
– افرادی با هوش هیجانی بالا ممکن است در ایجاد روابط و همکاری با دیگران موفق باشند، اما ممکن است در تفکر خارج از چارچوب و تولید ایدههای خلاقانه دچار مشکل شوند.
– افرادی با هوش هیجانی بالا ممکن است به توافق با اقدامات سازشکارانه یا وسوسه به دستکاری دیگران دچار شوند به دلیل توانایی آنها در درک احساسات دیگران.
– افراد با هوش هیجانی بالا ممکن است در اتخاذ تصمیمات سخت یا انتخابهایی که برخلاف نظر عمومی است دچار مشکل شوند به دلیل تمایل آنها به حفظ روابط هماهنگ.
برای توسعه کامل هوش هیجانی، شما از طریق نه مرحله عبور خواهید کرد. هر مرحله بر پایه قبلی ساخته میشود و شکل یک هرم را به خود میگیرد. وقتی به اوج این هرم برسید، مهارتهای احساسی سالمی را توسعه دادهاید که به شما اجازه میدهد ارتباط عمیقتری با خود و اطرافیانتان برقرار کنید.