تولد یک مادر: یک تحول روانشناختی
مرداد ۷, ۱۴۰۴
چگونه بهترین نسخه خود را ارائه دهیم
مرداد ۷, ۱۴۰۴
مقالات

جنبه‌های روان‌شناختی نقش مدیران در سازمان‌ها

 

مدیریت نیروی یکپارچه کننده فعالیت های انجام شده در سازمان است. مدیریت عبارت است از کل فرآیند کارکردهای مدیریت مانند برنامه ریزی، سازماندهی، ایجاد انگیزه و کنترل که برای تحقق اهداف اصلی سازمان با استفاده از افراد و منابع دیگر انجام می‌شود. مدیران نقش تعیین کننده‌ای در تمامی فرآیندهای مدیریت ایفا می‌کنند. آنها اهدافی را تعیین می‌کنند، فعالیت‌ها را برنامه‌ریزی و سازماندهی می‌کنند، به کارکنان انگیزه می‌دهند و بر فعالیت‌ها نظارت می‌کنند. آنها همچنین مسئول خود و کارکنان هستند. به همین دلیل است که تجزیه و تحلیل و بحث در مورد نقش مدیران، ویژگی های روانی آنها و تأثیر آن بر فرآیند مدیریت بسیار مهم است.

   مدیریت یک نیروی متحد است، زمانی که دو یا چند نفر با هم برای یک هدف مشترک کار می‌کنند، فعالیت‌های آنها باید هماهنگ باشد. مدیر کسی است که اهداف را تعیین می کند، برنامه‌ریزی می کند و فعالیت ها را سازماندهی می‌کند، به نیروی انسانی انگیزه می‌دهد و رویه‌های کلی را کنترل می‌کند. در فرآیند مدیریت، مدیران نقش های متعددی دارند.

   به گفته مک فارلند، «مدیریت برای اهداف مفهومی، نظری و تحلیلی به عنوان فرآیندی تعریف می‌شود که به وسیله آن مدیران سازمان‌های هدفمند را از طریق تلاش‌های سازمان‌یافته و هماهنگ انسانی ایجاد می‌کنند، هدایت می‌کنند، حفظ می‌کنند و اجرا می‌کنند». همانطور که هنری فایول تعریف می کند، “مدیریت یعنی پیش‌بینی و برنامه‌ریزی، سازماندهی، ترکیب کردن، هماهنگ کردن و کنترل کردن”. هارولد کونتز می‌گوید: «مدیریت هنر انجام کارها از طریق یک گروه سازمان‌یافته رسمی است». مری پارکر فولت مدیریت را «هنر انجام کارها از طریق افراد» تعریف می‌کند. مدیر کسی است که به طور غیرمستقیم با هدایت تلاش های دیگران – نه با انجام وظیفه- به اهداف سازمان کمک می کند. از سوی دیگر، فردی که مدیر نیست، مستقیماً با انجام وظیفه خود، سهم خود را در اهداف سازمان انجام می دهد. جرج آر.تری مدیریت را فرآیندی تعریف می‌کند: «شامل برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، فعال‌سازی و کنترل است که برای تعیین و تحقق اهداف با استفاده از افراد و سایر منابع انجام می‌شود».

بنابراین، مدیریت مجموع تمام فعالیت هایی است که:

 ➢ تعیین اهداف، طرح ها، سیاست ها و برنامه ها.

 ➢ امنیت مردان، مواد، ماشین آلات ارزان

 ➢ همه این منابع را از طریق سازماندهی صحیح وارد عملیات کنید

 ➢ هدایت و انگیزه دادن به مردان در محل کار،

 ➢ نظارت و کنترل عملکرد آنها (پال، بانسال).

مدیران مسئول تنظیم و دستیابی به اهداف شرکت با سایر افراد و از طریق آنها هستند. تعدادی از مطالعات در مورد آنچه که مدیران واقعا انجام می دهند وجود دارد که معروف ترین آنها توسط پروفسور هنری مینتزبرگ در اوایل دهه ۱۹۷۰ انجام شد. پس از چند هفته پیگیری مدیران، مینتزبرگ به این نتیجه رسید که مدیران نقش های متعددی را بر عهده می گیرند. نقش مجموعه ای سازمان یافته از رفتارها است و مینتزبرگ ده نقش را شناسایی کرد که آنها را به سه گروه بین فردی، اطلاعاتی و تصمیم گیری تقسیم کرد. نقش های اطلاعاتی همه کارهای مدیریتی را به هم مرتبط می کند. نقش های بین فردی تضمین می کند که اطلاعات ارائه می شود. نقش های تصمیم گیری از اطلاعات استفاده قابل توجهی می کنند.

  1. ۱. نقش های بین فردی به شرح زیر است:

 ➢ فیگور – مدیران دارای مسئولیت های اجتماعی، تشریفاتی و قانونی هستند. آنها منبع الهام هستند. مردم به آنها به عنوان یک فرد با اقتدار و به عنوان یک شخصیت نگاه می‌کنند.

 ➢ رهبر – مدیر رهبری تیم، سازمان را فراهم می کند و عملکرد و مسئولیت های همه افراد گروه را مدیریت می‌کند.

 ➢ ارتباط – مدیران با مخاطبین داخلی و خارجی ارتباط برقرار می‌کنند.

  1. ۲. نقش های اطلاعاتی عبارت‌اند از:

 ➢ نظارت – مدیران به طور منظم به دنبال اطلاعات مربوط به سازمان و صنعت هستند و به دنبال تغییرات مرتبط در محیط هستند. آنها همچنین تیم را از نظر بهره وری و رفاه آنها زیر نظر دارند.

 ➢ پخش کننده – مدیران اطلاعات مفید بالقوه را به همکاران و تیم منتقل می کنند.

 ➢ سخنگو – مدیران نماینده سازمان خود هستند و برای آن صحبت می کنند. آنها مسئول انتقال اطلاعات در مورد سازمان و اهداف آن به افراد خارج از آن هستند.

  1. نقش های تصمیم گیری عبارت‌اند از:

 ➢ کارآفرین – مدیر تغییرات را در سازمان ایجاد و کنترل می کند. این یعنی حل مشکلات، تولید ایده های جدید و اجرای آنها.

 ➢ کنترل کننده اغتشاش – وقتی یک سازمان یا تیم به یک مانع غیرمنتظره برخورد می کند، این مدیر است که باید مسئولیت را بر عهده بگیرد.

 ➢ تخصیص دهنده منابع – مدیران باید تعیین کنند که منابع سازمانی در کجا به بهترین شکل استفاده می شوند. این شامل تخصیص بودجه و همچنین تخصیص کارکنان و سایر منابع سازمانی است.

 ➢ مذاکره کننده – مدیران در مذاکرات مهم در تیم، بخش یا سازمان شرکت می کنند و آنها را هدایت می کنند (نقش های مدیریتی مینتزبرگ).

ایفای این نقش ها اساس کار یک مدیر است. اثربخشی مدیریت به مهارت مدیران بستگی دارد. رابرت کاتز سه مجموعه مهارت حیاتی را برای حرفه ای های مدیریت موفق شناسایی می کند: مهارت های فنی، مهارت های انسانی، و مهارت های مفهومی (مهارت های مدیریتی).

 مهم ترین مهارت های مدیریت به طور خلاصه عبارت‌اند از:

 ➢ مهارت های رهبری؛

 ➢ نفوذ، تفویض توانایی ها؛

 ➢ مهارت های ارتباطی؛

 ➢ مهارت های تفکر انتقادی؛

 ➢ مهارت های همکاری و مذاکره؛

 ➢ مهارت های مدیریت پروژه؛

 ➢ مهارت های مدیریت منابع انسانی؛

 ➢ مهارت های مدیریت زمان؛

 ➢ مهارت های پیش بینی

مدیران باید در برنامه ریزی سریع باشند، باید بتوانند کار را سازماندهی و تفویض کنند، به مردم انگیزه دهند، عملکرد را کنترل کنند، با دیگران همکاری کنند. آنها باید پرانرژی و هدف گرا، خلاق و آغازگر، انعطاف پذیر در موقعیت های جدید، مسئولیت پذیر و غیره باشند، دارای تفکر انتقادی، مهارت های ارتباطی، روش ها و تکنیک های تصمیم گیری، مهارت های کار گروهی، تفکر گسترده و غیر استاندارد، خودسازی و نیازهای رشد فردی، توانایی روانی برای تأثیرگذاری بر افراد و غیره باشند. با تغییر روش های سنتی مدیریت، امروزه مدیران به جای برنامه ریزی سنتی، سازماندهی، اندازه گیری و کنترل، باید بینش ایجاد کند و توانمند سازد، شبکه روابط را همسو کند، الهام بخش و مربی کند و بر خلق ارزش متمرکز باشد. از آنجایی که عوامل روانشناختی تأثیر زیادی بر مدیریت دارند، در اینجا به تحلیل خلق و خوی و جنبه های روانی مدیران می پردازیم. خلق و خوی ترکیبی از صفات ذاتی است که ناخودآگاه بر رفتار انسان تأثیر می گذارد. این صفات به صورت ژنتیکی بر اساس ملیت، نژاد، جنسیت و سایر عوامل ارثی مرتب شده اند. چنین عواملی تعیین می کند که آیا ما به عنوان یک فرد برونگرا و برونگرا هستیم یا خجالتی و درونگرا .

   به گفته امپدوکلس فیلسوف بزرگ یونانی (۴۹۵-۴۲۵ قبل از میلاد)، چهار عنصر اصلی که برای توصیف خلق و خوی انسان به کار می رفت عبارتند از: آتش (که می تواند گرم و خشک باشد)، هوا (که می تواند گرم و مرطوب باشد)، خاک (که می تواند گرم و مرطوب باشد). که می تواند خشک و سرد باشد) و آب (که می تواند مرطوب و سرد باشد). فیلسوف بزرگ دیگری که پس از امپدوکلس آمد، بقراط (۴۶۰-۳۷۷ قبل از میلاد) بود که با استفاده از چهار مایع بدنی متناظر که گاهی اوقات طنز نامیده می شوند: خون، صفرای زرد، صفرای سیاه و بلغم، ارزیابی اولی را در مورد شخصیت و خلق و خوی انسان توسعه داد و به ظاهر گسترش داد. به گفته بقراط، سلامت انسان در گرو تعادل مناسب این چهار طنز است. پس از بقراط، افلاطون (۴۲۷۳۴۷ قبل از میلاد) آمد که ادعا کرد طنز واقعاً سهم زیادی در رفتار افراد دارد. به عنوان مثال، جنون یک شخص در نتیجه تماس طنزهای بیمارگونه با روح فانی یک فرد بود. ارسطو (۳۸۴-۳۲۲ قبل از میلاد) که شاگرد افلاطون بود، از توضیحات استادان بزرگ دیگری که شخصیت و خلق و خوی انسان ها را مطالعه می کردند نیز پذیرفت. او استدلال می کرد که شکل بدن تا حدی نشان دهنده فعالیت های روح است و خون گرم و غلیظ را با قدرت و خون سرد و رقیق را با هوش مرتبط می دانست. اگرچه امپدوکلس از چهار عنصر آتش، هوا، خاک و آب برای توصیف شخصیت و خلق و خوی انسان استفاده کرد، از سوی دیگر بقراط، افلاطون و حتی ارسطو به مایعات بدن نگاه کردند تا برخی از رفتارهای انسان را دسته بندی کنند. در سال‌های بعد، این نظریه توسط کلودیوس جالینوس از پرگاموم (۲۰۰-۱۳۱ پس از میلاد) توسعه یافت که اگرچه شوخ طبعی یا مایعات بدن را برای دسته‌بندی شخصیت و خلق و خوی انسان تشخیص داد، اما دلایل فیزیولوژیکی را نیز به عنوان علت اصلی چنین انسانی مورد بررسی قرار داد. رفتارها، حالات و احساسات محقق این رفتارها را به صورت گرم و سرد، خشک و تر دسته بندی کرد. این مزاج ها بعداً به چهار مزاج تبدیل شدند که از نظر فنی به آنها سانگوئن، بلغمی، وبا و مالیخولیایی می گویند. محقق به این نتیجه رسید که اگر شما یک سانگوئن هستید که در آن تحت تأثیر خون قرار می گیرید، شاد، صمیمی، برون گرا، محکم/قوی، نترس، خوش بین و علاقه مند به لذت های جسمانی می شوید. اگر بلغمی هستید، تحت تأثیر بلغم هستید (مواد سفید ضخیم که هنگام سرماخوردگی سرفه می کنیم) سپس سرد، گوشه گیر، بی احساس، بی درگیر، قابل اعتماد و کسل کننده می شوید. اگر مبتلا به وبا هستید، صفرای زرد را از کبد تولید می کنید، بنابراین ویژگی هایی مانند عصبانیت، نفرت و عصبانیت (تسلیم شدن به بیشتر تکانه های بد) را نشان می دهید. اگر به عنوان مالیخولیک توصیف می شوید، صفرای سیاه بدتری از کبد شما رانده می شود، بنابراین همیشه افسرده، ناراضی و خودکشی می‌کنید.

نوع خلق و خو بر رفتار مدیر در سازمان تأثیر می گذارد.

مدیرانی که خلق و خوی دموی(sanguine) دارند، تکانشی، خونگرم، خوشایند، سرزنده و خوش بین، اجتماعی و کاریزماتیک هستند. آنها از اجتماعات اجتماعی، یافتن دوستان جدید لذت می برند. آنها معمولا کاملا خلاق، حساس، دلسوز، پرحرف‌اند و  خجالتی و رمانتیک نیستند. نکته منفی این است که آنها به طور مزمن دیر می‌کنند و تمایل به فراموشی و گاهی کمی کنایه دارند. اغلب، هنگامی که آنها سرگرمی جدیدی را دنبال می کنند، به محض اینکه سرگرم کننده یا سرگرم کننده نباشد، علاقه خود را از دست می دهند. آنها کمبود اعتماد به نفس ندارند.

    مدیران با خلق و خوی سودایی(choleric) اساساً جاه طلب هستند، آنها پرخاشگری، انرژی زیادی دارند. آنها افرادی وظیفه گرا هستند و بر انجام کارها به نحو احسن تمرکز دارند. آنها می توانند بر مردم مسلط شوند و دیکتاتور شوند. بسیاری از شخصیت‌های بزرگ کاریزماتیک نظامی و سیاسی وبا بودند. آنها دوست دارند مسئول همه چیز باشند و در برنامه ریزی مهارت دارند، زیرا اغلب می توانند بلافاصله یک راه حل عملی برای یک مشکل ببینند. با این حال، آنها می توانند به سرعت دچار افسردگی یا بدخلقی عمیق شوند، هنگامی که شکست هایی برای آنها اتفاق می افتد.

 خلق و خوی مالیخولیایی درونگرا، با ملاحظه و بسیار محتاط است. آنها سازماندهی شده و برنامه گرا هستند. سوداها می توانند در فعالیت هایی مانند شعر، هنر بسیار خلاق باشند. آنها به دلیل حساسیت و تفکرشان مستعد افسردگی و بدخلقی هستند. اغلب آنها کمال گرا هستند. احتیاط آنها را قادر می سازد تا از مشکلات جلوگیری کنند. مالیخولیک ها ترجیح می دهند از توجه زیاد اجتناب کنند و ترجیح می دهند در پس زمینه بمانند.

  مزاج بلغمی آرام و ساکت است. بلغمی ها از خود راضی هستند و مهربان هستند. بلغمی ها ثابت هستند، می توان به آنها به عنوان دوستان ثابت و وفادار اعتماد کرد. آنها مهربان هستند، به راحتی دوست می شوند. آنها تمایل دارند دیپلمات های خوبی باشند. بلغمی ها ترجیح می دهند در حالی که درگیر نمی شوند، مشاهده کنند و به دنیای اطراف خود فکر کنند. آنها ممکن است سعی کنند دیگران را تشویق کنند تا کارهایی را انجام دهند که خودشان به انجام آن فکر می کنند. آنها ممکن است خجالتی باشند و اغلب ثبات را به عدم اطمینان و تغییر ترجیح می دهند. آنها ثابت، آرام، آرام، منطقی، کنجکاو، و دیده بان هستند، ویژگی هایی که آنها را مدیران خوبی می کند (رهبری آموزشی).

کارل یونگ که یک روانشناس و روان درمانگر سوئیسی بود که بیشتر به خاطر پایه گذاری روانشناسی تحلیلی و کارش “انواع روانشناختی” شناخته شده است، گونه شناسی اصلی خود را بر این اساس بنا کرده است:

 ➢ دو نگرش شخصیتی: برونگرایی و درونگرایی.

 ➢ چهار کارکرد (یا حالت های جهت گیری): تفکر، احساس، شهود و احساس.

این چهار کارکرد به آنچه یونگ آن را کارکردهای عقلانی (یا قضاوتی) و غیرمنطقی (یا ادراک کننده) می نامد تقسیم می شوند. به گفته یونگ، تفکر و احساس عقلانی هستند، در حالی که شهود و احساسات غیرمنطقی هستند. به گفته او درونگرایی تمرکز فرد بر دنیای درون است، در حالی که برونگرایی تمرکز فرد بر دنیای بیرون است.

   در پژوهشی شرکت کنندگان به این سوال که مدیران باید چه مهارت هایی داشته باشند اینگونه پاسخ داده‌اند:

 ➢ مهارت های ارتباطی – ۵۷.۹۷%؛

 ➢ توانایی تصمیم گیری – ۷۵.۳۶%؛

 ➢ دانش و عملکرد حرفه ای – ۷۶.۸۱%؛

 ➢ مهارت های مدیریت زمان – ۵۵.۰۷%؛

 ➢ مهارت برای مذاکره و تأثیرگذاری بر افراد – ۶۶.۲۲%؛

 ➢ مهارت های رهبری – ۶۹.۵۷%؛

 ➢ مهارت های پیش بینی و برنامه ریزی – ۵۵.۰۷ درصد؛

 ➢ توانایی کار با تیم – ۶۳.۷۷%؛

 ➢ مهارت های سازماندهی و نظارت – ۷۵.۳۶٪.

در اینجا می بینیم که مهم ترین مهارت ها از نظر شرکت کنندگان ما عبارت‌اند از: دانش و تمرین حرفه‌ای، توانایی های تصمیم‌گیری، مهارت‌های سازماندهی و نظارت. علاوه بر این، افراد مهارت های زیر را نیز ذکر کرده‌اند:

 ➢ داشتن وصف اخلاقی.

 ➢ داشتن سازوکارهای تشویقی و تنبیهی به وضوح توسعه یافته؛

 ➢ داشتن تجربه زندگی؛

 ➢ توانایی یافتن راه حل های غیر استاندارد؛

 ➢ دوستانه و انسان گرا بودن

 ➢ درک روانشناسی کارکنان و بر این اساس، نشان دادن رویکرد خاصی به هر یک به منظور افزایش کارایی کار.

 ➢ آگاهی از تعارضات کاری و حل آنها.

 ➢ نمونه ای برای دیگران باشد.

بر اساس نتایج نظرسنجی، بهترین مدیر کسی است که مورد محبت و احترام کارگران باشد.

 ۹۳٪ از شرکت کنندگان اینطور فکر می کنند و ۷٪ دیگر فکر می کنند که کارمندان باید از مدیر بترسند (شکل ۱، ضمیمه را ببینید). علاوه بر این، در اینجا نظرات جالبی از شرکت کنندگان ما وجود دارد که ارزش ارائه دارند:

➢ عشق و ترس مهم نیست، مهمتر از همه این است که مدیر با موقعیت مناسب باشد و در این صورت کارکنان از او اطاعت کنند.

 ➢ بهترین مدیر کسی است که بسیار جدی و حرفه ای کار کند و در صورت نیاز هم عشق و هم ترس را برانگیزد.

 ➢ عشق و ترس در زندگی واقعی اتفاق نمی افتد. کمتر کسی واقعاً مدیر را در طول کارش ارزیابی می کند. مهمترین چیز احترام به مدیر است.

 ➢ بهترین مدیر کسی است که قابل اعتماد باشد.

 ➢ ترس و احترام هر دو مهم هستند.

مردم به این سوال که آیا ویژگی‌های روان‌شناختی مدیر بر کارایی و کیفیت فرآیند مدیریت تأثیر می‌گذارد، پاسخ داده‌اند:

 ➢ بله – ۷۳.۵۳ درصد از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ خیر – ۰% از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ تا حدی – ۲۲.۰۶٪ از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ نمی دانم – ۴.۴۱ درصد از شرکت کنندگان اینطور فکر می کنند.

 بر اساس نتایج نظرسنجی، بهترین مدیر باید دارای خلق و خوی بلغمی (۶۶.۶۷٪ از شرکت کنندگان) و دموی (۵۰.۷۲٪ از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند) باشد. ۹۰/۲ درصد از شرکت کنندگان به سودا اشاره کردند و هیچ کس به ملانکولیک اشاره نکرد. بر اساس نظر ۸۰ درصد از شرکت‌کنندگان، بهترین مدیران برون‌گرا هستند و ۲۰ درصد از شرکت‌کنندگان بر این باورند که تیپ شخصیتی بهترین مدیران باید درون‌گرا باشد. با این حال، برخی از افراد ذکر می کنند که بستگی به حوزه دارد. به گفته آنها، ویژگی های مدیران حوزه کسب و کار و امنیت دولتی متفاوت است.

طبق نظرسنجی، راندمان کار به موارد زیر بستگی دارد:

 ➢ کارگران، از آنجایی که آنها مجری هستند – ۱٪ از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ مدیران، همانطور که برنامه ریزی می کنند، سازماندهی می کنند، انگیزه می دهند و نظارت می کنند – ۱۶٪ از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ هم کارگران و هم مدیران – ۸۳ درصد.

 به گفته شرکت کنندگان، ویژگی های بهترین مدیران در قرن بیست و یکم به شرح زیر است:

 ➢ صادقانه – ۳۴.۷۸ درصد از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ منصفانه – ۴۷.۸۳ درصد از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند. ➢ مهربان – ۲۳.۱۹٪ از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ باهوش – ۶۹.۵۷% از شرکت کنندگان اینطور فکر می کنند.

 ➢ دوراندیش – ۷۲.۴۶٪ از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ حیله گری – ۲۶.۰۹٪ از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ انعطاف پذیر – ۷۱.۰۱٪ از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ اندازه گیری شده – ۵۶.۵۲٪ از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ متعادل – ۵۹.۴۲ درصد از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

 ➢ سخنور – ۳۰.۴۳ درصد از شرکت کنندگان چنین فکر می کنند.

بنابراین مهم ترین ویژگی مدیران، دوراندیشی، انعطاف پذیری و باهوش بودن است. علاوه بر این، همانطور که شرکت کنندگان ذکر کردند، مدیر باید بتواند با کارکنان همکاری کند، با تیم ها و گروه ها کار کند، گروه ها را در فرآیند تصمیم گیری مشارکت دهد، از روش های مدیریت مشارکتی استفاده کند.

 بنابراین، نتایج نظرسنجی ما نشان می‌دهد که جنبه‌های روان‌شناختی مدیران به‌شدت بر فرآیند مدیریت تأثیر می‌گذارد و برای بهبود کیفیت مدیریت، تحلیل این عوامل ضروری است. بر اساس تجزیه و تحلیل، ما یک مدل یکپارچه از مدیر، شامل مهارت های ذکر شده در بالا به عنوان یک کل پیشنهاد کرده ایم (شکل ۲، به پیوست مراجعه کنید). مدل، رویکردی یکپارچه برای ارزیابی نقش مدیران در سازمان است. این مدل مجموعه ای از پیوندهای بین مهارت های اصلی مدیران و فرآیند مدیریت، نتایج کار مدیریتی را نشان می دهد.

علاوه بر این، ما در طول و بعد از فرآیند مدیریت، بازخورد، شکایات و پیشنهاداتی داریم که به ما امکان می دهد عملکرد را در کل فرآیند بهبود دهیم: در ابتدا، در میانه و در پایان.

نتیجــه گیــری

 در نتیجه می توان گفت که فعالیت مدیریتی نتیجه فعالیت ذهنی یک فرد است و عوامل زیادی در کارایی آن فعالیت مؤثر است، مانند: نقش مدیر، حرفه ای بودن و دانش مدیر، رهبری او، تصمیم گیری و مهارت های ارتباطی، نوع شخصیت و خلق و خوی او، جنبه های روانی و غیره. بررسی ما بسیاری از جنبه های ضروری را نشان داد که ممکن است برای بهبود کیفیت فرآیند مدیریت مفید باشد. از آنجایی که مدیران انسان هستند، روانشناسی دارند و توجه به جنبه های روانی مدیریت در سازمان ها از اولویت بالایی برخوردار است.